محمود محمود ، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
رضارضا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
یاسینیاسین، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

خمبل و فنقول و فسقل

خواننده ی باذوق

یه دوست عزیز، مهربان، و خوش ذوق به نام "راز" (که تا بحال افتخار دیدنش رو نداشتم) وقتی که برای اولین بار با وبلاگ خمبل و فنقول آشنا شد، این عکس خوشگل رو با عکسهای موجود در وبلاگ درست کرد و بهمراه یک نظر خیلی محبت آمیز برام فرستاد (روم نمیشه نظرشو بزارم. زیادی خوش بحالم میشه) خدائی، وبلاگ آدم یه دونه از این خواننده ها داشته باشه، ... خیلی خوبه... ...
30 شهريور 1393

من میدونم

سفر شمالی که این بار رفتیم (بعد از دو سال -به دلیل بارداری و زایمان و نوزادی رضا-)، بخاطر دریا و آب بازی و شن بازی به محمود خیلی خیلی خوش گذشت. جوری که دوست نداشت برگردیم. بخاطر همین موقع برگشت، اول گفت نمیشه ما شمال زندگی کنیم؟ (که گفتیم نه نمیشه) بعد هم تو راه برگشت همش می گفت: بنظرتون می رسیم؟ من می دونم نمی رسیم. (مثه اون آقاهه تو کارتون گالیور )         عوضش وقتی برگشتیم، بابای مهربون دست به کار شد و ظرف مدت چند روز! استخرشونو پنچرگیری کرد و بچه ها بازم آب بازی کردن ...
27 شهريور 1393

اِرق

دیشب محمود از باخت های مکرر پرسپولیس خسته شد و گفت: اصلا استقلالی می شم. و استقلالی شد و به ما هم گفت که شما هم استقلالی شید و ما هم گفتیم ما که از اولش هم استقلالی بودیم بخاطر تو پرسپولیسی شده بودیم.   و اما امشب: امشب متاسفانه تیم والیبالمون مقابل آلمان 0-3 باخت. بعد از بازی، از توی اتاق می شنیدم که محمود به باباش می گفت: نمیشه ما آلمانی بشیم؟ اصلا ارق تیمی و ارق ملی بیداد می کنه تو وجود این بچه!!!!   ...
27 شهريور 1393

کلمه ی جدید

رضا یک کلمه ی جدید یاد گرفته ادا کنه (نمیگه هاااا، فقط ادا میکنه!!!!) وقتی یه کاری میکنه که نباید بکنه، بهش میگیم: دیگه این کارو نکنی هااااا بعد 90 درجه به طرف چپ متمایل میشه = این یعنی "چَشم " البته لازم به ذکره که هیییییییچ گونه آثار پشیمانی و ناراحتی هم توی چهره ش مشاهده نمی شه ولی خوب بازم غنیمته. ...
25 شهريور 1393

همیشه در قلب منی...

حاج آقا اکرمی دیروز توی مسجد خطاب به محمود گفتن: تو قلبمی! هر جا میرم تو قلبمی، اینور میرم اونور میرم تو قلبمی،   یادش بخیر حاج آقا اذان رو تو گوش محمود گفتن (سه روزگی، بهشت زهرا، بر سر مزار شهید بهشتی)   یه بار هم خود حاج آقا، محود رو حاج آقا اکرمی کردن و ازش عکس انداختن     تو گوش رضا هم حاج آقا اذان گفتن (سه روزگی، مسجد حضرت امیرالمومنین (ع) تهرانپارس)   آخی...مودمودمو...   ( حاجاقا موقع اذان گفتن توی گوش خمبل و فنقول، براشون آرزوی شهادت هم کردن! بابایی هم همین آرزو رو براشون داره! من هم! (هرچند که داشتن همچین آرزویی خیلی سخته!) ) ...
25 شهريور 1393
1